شواهد بسیاری وجود دارد که برخلاف حوزه علمیه در ایران نهاد دانشگاه از بن مایه های قوی برخوردار نیست. بگونه ای که ایجاب شرایط و نمونه گیری از بیرون همواره با این نهاد در کشور ما همراه بوده است. در کرسی حاضر تلاش خواهد شد ابتدا سیر تحول اجمالی نهاد دانشگاه در غرب بررسی شود و بعد با تکیه بر تاریخ یک صد سال اخیر بنیاد های نهاد دانشگاه در ایران به تصویر کشیده شود. مدعای کرسی حاضر بر این قرار است که سامان دهی ایده دانشگاه در ایران بیش از هر امر دیگری وابسته با ایجاد نگرش های عمیق به چیستی نهاد دانشگاه و مباحث فلسفی وابسته با آن است. ساختار کرسی حاضر بدین شرح است. ابتدا با واکاوی سرآغاز نهاد دانشگاه در غرب تصویری از ایده های اصلی دانشگاه و زیر نهاد های انها به تصویر کشیده خواهد شد. ایده دانشگاه ناپلئونی، ایده هومبلتی و ایده دانشگاه اکسبریجی سه ایده اصلی مورد بررسی ماست که اولی در فرانسه دومی در آلمان و سومی در انگلیس سامان یافته اند. در ادامه با بررسی تاریخ معاصر در ایران تلاش می شود نخستین زمینه های توجه به ایده دانشگاه بررسی و پس از آن نهاد هایی چون دارالفنون و دار المعلمین و دارالمعلمات بررسی و در ادامه وضع دانشگاه در دوره پهلوی اول، پهلوی دوم و دانشگاه از انقلاب تا کنون بررسی خواهد شد. دستاورد و مدعای کرسی حاضر این است که هرگونه بازاندیشی در طراحی هدفمند ایده دانشگاه در ایران بدون توجه به بن مایه های فلسفی نا پایدار خواهد بود.