چکیده هدف: این مقاله به بررسی پیامدهای غیرمنتظره هوش مصنوعی در محیطهای دانشگاهی پرداخته و به تحلیل مباحث پیچیدهای میپردازد که بهواسطه حضور فزاینده و چالشبرانگیز این فناوری در دو سطح خرد (کلاسهای درس) و کلان (برنامهریزی و سیاستگذاریهای آموزش عالی) پدیدار شدهاند. روششناسی: رویکرد این پژوهش کیفی و روش آن خودنگاشت است که با دوری از گزارشهای سطحی، به سوی پدیدارشناسی تفسیری حرکت میکند. خودنگاشت با تمرکز بر تجربه شخصی پژوهشگر (مواجهه غیرمنتظره با هوش مصنوعی در کلاس درس)، امکان تحلیل دقیقتری از این تجربه را فراهم میسازد. یافتهها: یافتهها نشان میدهد که دانشجویان آشنایی کافی با ابعاد اخلاقی استفاده از هوش مصنوعی ندارند. طرح درسها به موضوع هوش مصنوعی توجهی ندارند و برنامۀ مشخصی برای ارزیابی تکالیف دانشجویی با بهرهگیری از این فناوری وجود ندارد. همچنین، سیاستگذاریهای کلان آموزشی در زمینه نفوذ و گسترش هوش مصنوعی در برنامههای درسی بهروز نشدهاند و بسیاری از این سیاستها فراگیر نیستند. باتوجهبه شرایط موجود، نابرابریهای ناشی از استفاده از این فناوری در حال افزایش است. نتیجهگیری و پیشنهادها: این پژوهش به کمبود آگاهی در مورد کاربردها و ابعاد اخلاقی هوش مصنوعی، نبود زیرساختهای آموزشی و طرح درسهای بهروز در این زمینه در دانشگاه پرداخته است. در این راستا، پیشنهاد میشود که دانشگاهها طرح درسها را بازنگری کرده و بستههای آموزشی مناسبی را برای اساتید و دانشجویان تدوین کنند. همچنین، اصلاح و تقویت زیرساختها و سیاستهای ضروری برای بهرهبرداری بهینه این فناوری در دستور کار قرار گیرد. نوآوری و اصالت: این مقاله با رویکردی نو تلاش دارد فاصله میان کلاس درس و حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی آموزشی را کاهش دهد. نوآوری این پژوهش بر آن است که با تمرکز بر گسترش روزافزون هوش مصنوعی، سیاستگذاران را از نفوذ سریع این فناوری در سراسر کشور آگاه کرده و آنان را به اتخاذ سیاستهای فعال و آیندهنگر در این زمینه دعوت کند.