پیشینه و اهداف: در روند شکل گیری طرح، از وظایف معمار طراح است که بر اساس تجربه و دانش خود در مواجهه با مسئله های طراحی پاسخ هایی مناسب بیابد که از معیارهای مختلف و متفاوت تأمین کننده اهداف طراحی باشد. لذا توانایی ایجاد راه حل جدید و ناشناخته برای مسائل که بهطور معمول به نام خلاقیت از آن یاد می شود، یکی از مهارت های بنیادی موردنیاز هر طراح معمار است. پاسخگویی به مسائل یکتا و منحصربه فرد طراحی، نیازمند ذهنی خلاق و منعطف است. بر همین اساس در آموزش معماری پرورش خلاقیت دانشجویان در جهت حل مسائل طراحی امری بسیار مهم برشمرده میشود. مقاله حاضر به بررسی میزان تحقق این امر در دوره آموزشی کارشناسی مهندسی معماری در ایران می پردازد. روش ها : مقاله حاضر بر اساس روش تحقیق آمیخته اکتشافی و دو پارادایم اثباتگرایی و پساساختارگرایی طراحی و اجرا گردیده است. در این راستا، جامعهی تحقیق بر اساس دسته بندی کیفی وزارت علوم خوشهبندی گردید و یک دانشگاه از بزرگ ترین خوشه (دانشگاه های درجه سه) انتخاب شد. با توجه به ماهیت دوگانه خلاقیت، با استفاده از دو آزمون استاندارد و متفاوت سنجش خلاقیت (تورنس و ندهرمان) اقدام به اندازه گیری میزان افزایش خلاقیت دانشجویان به وسیله هر دو آزمون استاندارد اندازه گیری خلاقیت گردید. در مرحله بعدی پژوهش، میزان مناسب بودن محیط آموزشی برای پرورش خلاقیت بر اساس پنج شاخص اساسی حاصل از مطالعات سویر مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمون از دانشجویان فارغالتحصیل خواسته شد در پرسشنامهای به شیوه بسته بر اساس این معیارهای پنج گانه محیط آموزشی خود در طی تحصیل را ارزیابی کنند. یافته ها: نتایج تحقیق نشانگر عدم افزایش خلاقیت عمومی دانشجویان و کاهش چشمگیر استفاده آنها از قدرت تخیل و خلاقیت به عنوان ابزاری برای حل مسئله در طول دوره آموزش است. بر اساس نتایج تحقیق عدم ثبات اهداف و ارزش های طراحی در طول دوره آموزشی که از ساختار سیستم آموزشی ناشی میشود، از عوامل اساسی ناتوانی محیط آموزش معماری در پرورش خلاقیت دانشجویان است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از بررسی خلاقیت عمومی در دانشجویان به نظر می رسد محیط آموزش معماری به گونه ای است که برای افراد با خلاقیت عمومی پایین مفید بوده اما خلاقیت بسیار بالای افراد را برنمی تابد و شرایطی فراهم می شود که خلاقیت های بالا سرکوب شده و ب