دانش به عنوان یک دارایی فکری، اساسی ترین سرمایه ی انسان معاصر است و هیچ فردی بینیاز از آن نیست. همه افراد مجهز به یک سامانه دانشی هستند که برای تصمیم گیری در مورد روش دستیابی به دانش موجود، اطلاعات مورد نیاز بعدی و همچنین ارتقا و بهره برداری از آنها به مدیریت دانش نیازمندند. مدیریت دانش بسیاری از معادلات دنیای سنتی را بر هم ریخته است و فرایندهای مدیریت منابع انسانی را متحول کرده است. مدیریت دانش همچنین علاوه بر معرفی مشاغل جدید، سیطره و پتانسیل اشتغال پذیری را هم تغییر داده است. پیوند مدیریت دانش با موضوع اشتغال از آن جهت اهمیت دارد که اشتغال از جمله مهمترین مسائل و دغدغه های جوامع امروز است و مشغله ی ذهنی بسیاری از سیاست گذاران و دولتمردان، مسئله اشتغال جوانان بویژه اشتغال تحصیل کردگان است. با توجه به بحث توسعه ی دانایی محور، رسالت دانشگاه ها تربیت افرادی است که با دانش خود گامی در جهت توسعه ی کشور بردارند. بنابراین تربیت افرادی مستعد اشتغال، ضروری است تا بدین وسیله جوانان و بویژه قشر تحصیل کرده را برای به حرکت در آوردن چرخهای اقتصاد کشور برانگیخت. در این راستا مهارت دستیابی به دانش و کسب آن با حداقل زمان و هزینه، مهارتی ارزشمند و اساسی برای همه افرادی است که در آینده کاری خود جویای حرفه و پیشه ای مناسب و کابردی هستند و بدین منظور، دانشگاه ها مکانی ایده آل برای ایجاد دانش و حتی کسب تجربه محسوب میشوند. تناسب بین سه عامل دانش، مهارت و نگرش منجر به افزایش قابلیتهای اشتغال پذیری دانش آموختگان و تناسب آن با نیازهای بازار کار به عنوان کارآیی خارجی نظامهای آموزش عالی میشود. همزمان با کسب دانش توسط دانشجویان، آشنایی ایشان با سایر مهارتهای مدیریت دانش فردی در راستای کسب موقعیتهای شغلی یا افزایش توانمندی در شغل فعلی، اهمیت قابل توجهی دارد. به بیانی دیگر، در حالیکه هدف دانشگاه، ایجاد محیطی برای دانشجویان به منظور توسعه ی مهارتها و درک ارزشهای مشترک تحصیلات دانشگاهی است؛ نگرانی و دغدغه ی اصلی یک دانشگاه نیز این است که فارغ التحصیلانی زبده و خبره برای توسعه ی جوامع به آن تحویل دهند. با وجود توجه نسبی به مدیریت دانش سازمانی، حوزه مدیریت دانش فردی و نقش آن در توسعه فرد و اجتماع، مورد غفلت قرار گرفته است. این مقاله ضمن مروری کوتاه بر مفاهیم و اهمیت مدیریت دانش فردی از یک سو و اهمی