مقاله حاضر تلاش با تمرکز بر آرا فارابی در مورد مدینه فاضله و نظریات کارل مارکس در مورد آرمانشهر ( به عنوان تنها فیلسوفی که آرا او مورد سنجش عملی قرار گرفته ) به نگارش درآمده، و قصد دارد تفاوت ها و شباهت های اساسی برای آرمانشهر در دو سنت اسلامی و مارکسیستی به عنوان فلسفی غربی بپردازد. این پرسش در طول مقاله پیگیری می شود که، این دو آرمانشهر زاییده چه اندیشه و مبانی فکری هستند هر چند که می توان گفت در میان فلاسفه اسلامی تنها فارابی است که به گونه ای مستقل به این موضوع پرداخته است، اما ساختن زندگی مطلوب توسط فلاسفه ای چون فارابی و مارکس می تواند ما را به ریشه تفاوت های نظری اینفیلسوفان برساند و به درک این موضوع کمک کند که چرا در عالم اسلامی نگاه به زندگی مطلوب و یا مدینه فاضله با آنچه که به عنوان یوتوپیا در جهان غرب مطرح شده متفاوت است