رویارویی همیشگی انسان با پدیده مرگ ،این موضوع را تبدیل به مهمترین عرصه تفکر انسان در طی قرن های متمادی نموده است به گونه ای که پاسخ های متفاوتی که به سوال چیستی ماهیت مرگ مطرح شده ،سنگ بنای سبک های متفاوت زندگی انسان در اعصار مختلف بوده است. تاریخ تفکر بشر نیز از ابتدا ناظر بر موضوع آمیزش مرگ و زندگی بوده است تاجایی که می توان گفت فلسفه چیزی جز بحث درباره حیات و ممات نیست اما با توجه به محیط نبودن انسان به این پدیده و عدم درک واقعیت آن می توان گفت که هیچ انسانی جز در پرتو تعالیم وحیانی ، راه به این واقعیت نبرده است و هر تعریفی جز در این مسیر ره آوردش خارج شدن از مسیر زندگی طبیعی خواهد بود. همچنان که در دنیای امروز شاهد اضطراب ها ،ترس ها، به پوچی رسیدن ها و آمار روز افزون خود کشی هایی هستیم که در نتیجه عدم نگرش درست به زندگی و مرگ می باشند.در این مقاله سعی بر آن است تا کنکا شی در تعالیم اسلامی درباره ماهیت مرگ و آثار تربیتی آن در نوع انسان داشته باشیم چرا که اگر نظری رهگشا در این باب وجود داشته باشد ،قطعا باید آن را از لابه لای صفحات اسلام ناب محمدی بیرون کشید و لاغیر