مفهوم خدمات اکوسیستمی (ES) اولین بار در دهه 1960 توسط کینگ و هلی ول مطرح شد(King, 1960;Helliwell, 1969 ) که خدمات اکوسیستمی را کارکردهای طبیعت که در خدمت جوامع انسانی هستند می دانستند.اکوسیستم ها در سراسر جهان در اثر فشار دخالت های انسانی در حال تخریب هستند که پیامدهای جدی را بر توان طبیعت در تدارک کالاها و خدمات اکوسیستمی(EGS) برای جامعه انسانی به دنبال دارد(MA, 2005). بسیاری از ES در حال نقصان هستند، چون ارزش آن ها مورد غفلت قرار گرفته و ساز و کار اجتماعی و اقتصادی برای مدیریت پایدار آن ها از کفایت لازم برخوردار نیست(Cork et al., 2000; Wittmer and Gundimeda, 2012). یکی از اثرات دائمی ناشی از تغییرات جهان، نقصان سریع تنوع گونه ها و زیستگاه ها (Perrings et al., 2010) و جایگزین شدن آن ها با سرزمین های فقیرتر از نظر بیولوژیک و همگن تحت تسلط کاربری های انسانی است (Western, 2001). در سال های اخیر، اثرات تغییرات انسانی بر طببیعت و ظرفیت تولید آن برای تولید EGS در مقیاس جهانی، منطقه ای ، ملی و محلی از بازتاب زیادی برخوردار شده است(Foley et al., 2005). به واسطه افزایش جمعیت انسانی و تنوع در تقاضای اجتماعی، شکاف بین ظرفیت اکوسیستم ها برای تدارک خدمات و نیازهای انسانی در حال وسیع شدن است (et al., 2004; Foley et al., 2011 Defries). نقطه قوت مفهوم خدمات اکوسیستمی این است که با شناسایی و تعیین کمیت منافع اجتماعی و ارزش های اقتصادی و بیولوژیکی مربوط به آن ها، می تواند موضوعات اکوسیستمی را وارد فرایندهای برنامه ریزی و تصمیم گیری نماید (Wittmer and Gundimeda, 2012). بررسی های اخیر برنامه های پایش تنوع زیستی بیانگر این است که بسیاری از شاخص های پیشنهاد شده یا موجود ، نمی تواند اتصال شفافی را بین محیط زیست و مقوله رفاه انسان برقرار نمایند و منعکس کننده علایق دولت ها، مشاغل و عموم جامعه در این زمینه باشند(Balmford et al., 2005). برای رفع این مشکل، ایجاد پیوند، بین راهبردهای حفاظت از تنوع زیستی و دلالت های آن بر رفاه انسانی ضرورت دارد. مفهوم EGS در این زمینه می تواند راه گشا باشد.