افراط گرایی دینی، صرفاً متعلق به دوران معاصر نیست؛ بلکه دارای ریشه ای تاریخی است و در فراز و نشیب های تاریخ تمدن اسلامی و بحران های به وجود آمده به اشکال مختلفی ظهور و تجلی پیدا کرده و باعث ایجاد مشکلات متعددی برای جهان اسلام شده و با شعله ور کردن نزاع بین مسلمان، تشدید فرقه گرایی، روی آورن به خشونت، به حاشیه راندن عناصر دینی مؤثر در رعایت عدالت، اخلاق و همزیستی مسالت آمیز در تعامل با دیگران، تبدیل به یکی از موانع اساسی ترقی و شکوفایی تمدن اسلامی شده است. بر این اساس، در این مقاله به بررسی افراط گرایی دینی و نقش سیاست های آموزشی، با روش توصیفی- تحلیلی پرداخته شده است. با توجه به ریشه دار بودن افراط گرایی دینی، با تعمق در جریان های تاریخی گذشته و معاصر، به استخراج خصوصیات فکری، شخصیتی، روانشناختی این گرو ها پرداخته شد؛ و بر این اساس این ادعا مطرح شده است که سیاست های آموزشی رسمی و غیر رسمی که این مؤلفه ها را توجیه و ترویج کنند، نقش مؤثری در ایجاد افراط گرایی دینی خواهند داشت. از جمله این مؤلفه ها می توان به فلسفه ستیزی، اعتقاد به ناتوانی عقل در کسب یقین و ناتوانی عقل در فهم دین؛ سنت گرایی شدید و افراطی؛ انعطاف ناپذیری در برابر پدیده های نوین فکری و مدنی؛ بدگمانی به دیگران و حمل آنان بر بدترین و دورترین محمل ها؛ نگاه یک سویه و بسنده کردن به ظواهر؛ خود حق پنداری ستیزه گرایانه؛ عصبیت و تعصب ناروا؛ خشکه مقدسی توأم با جهالت؛ داشتن رویکردی تکفیری؛ محدود کردن دایره رحمت الهی، محترم ندانستن آزادی رأی و اندیشه؛ مخالفت با دموکراسی؛ انحصار حقیقت در نزد خود، سوء ظن شدید؛ ناشکیبایی و ... اشاره کرد.