بررسی کارکرد مثبت و منفی تربیت اسلامی جهانی و بومی موضوعی است که در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. تربیت اسلامی جهانی و بومی، متأثر از جریان جهانی شدن و بومی گرایی است و در عین تأثیرپذیری، تأثیرگذار نیز هست؛ زیرا از بین رفتن فاصله های زمانی و مکانی، باعث در هم تنیدگی جهان، از جاکندگی پدیده های مختلف و تجربیات انسانی از محل خود، پدید آمدن رابطه دیالکتیکی بین امور مختلفت و از سوی دیگر هشیاری جهانی و نزدیکی مغز جهانی شده است. در چنین شرایطی تربیت اسلامی دچار ساخت زادایی شده است و به جای ساختارهای سنتی، مجاز- ممنوع؛ دور- نزدیک؛ انحصارگرایی-متعین؛ تاریخی- زمانی؛ و هویت ملیت؛ ساختارهای جهانی، واگرا، نامحدود و قابل دسترسی؛ جهانی و لامکان؛ شمولگرایی – تعین چندگانه؛ آنیت و فشردگی زمان؛ ساختار هویت مجازی، شبکه ای و جهان وطنی پدید آمده است. در این حالت، تربیت اسلامی می تواند دو کاردکرد مثبت و منفی در عرصه جهانی و بومی داشته باشد. کارکرد مثبت آن به صورت های مختلفی می تواند مطرح شود که بعضی از آنها عبارتند از: ارائه و ترویج فهمی اعتدال گرایانه از دین، ارزش قائل شدن برای انسان فارغ از دین و مذهب، ملیت، نژاد و قومیت؛ احترام به حقوق انسانی دیگرانی که متفاوت از ما فکر و عمل می کنند؛ فروبسته نبودن در خود و به دنبال کشف اشتراکات فرهنگی و تربیتی خود با دیگران از طریق دیالوگ و گفتگو؛ ارائه راهکاری بومی برای حل مسائل و مشکلات جهانی؛ توجه به ملزومات بومی و فرهنگی خود در استفاده از راهکارهای جهانی؛ نگاهی نقادانه و نه طردگرایانه و غرب گرایانه نسبت به غرب؛ تلاش برای تحقق صلح، عدالت و آزادی در سطح محلی، ملی و جهانی؛ مقاومت عاقلانه در برابر جهانی سازی به جای جهانی شدن، گشودگی؛ پذیرش محترمانه دیگری و توانایی خوب گوش دادن به او؛ خود انتقادی و انتقادپذیری و تساهل و تسامح. کارکرد منفی آن به صورت های مختلفی می تواند مطرح شود که بعضی از آنها عبارتند از: ارائه تفسیری متحجّرانه و تنگ نظرانه از دین؛ تأکید بر طرد و بدنام کردن دیگری که با ما همفکر و هم عقیده نیست؛ ترویج خشونت در سطح محلی، ملی و جهانی؛ مخالفت با کثرت و تکثر؛ داشتن برداشتی منفی از جهانی شدن؛ عدم توجه به قاعده منطقه الفراغ در فقه سیاسی؛ مطلق-انگاری و دوگانه انگاری و عدم انعطاف پذیری؛ انحصارگرایی؛ مخالفت با دموکراس