هدف این پژوهش، بررسی رابطۀ تعامل والد_کودک و معلم_کودک با گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان پایۀ ششم بوده است. جامعۀ آماری پژوهش شامل 499 دانش آموز پایۀ ششم منطقۀ اشترینان بود. 217 دانش آموز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. دانش آموزان، اولیا و معلمان به مقیاس های تفکر انتقادی کودکان، رابطۀ والد_کودک و معلم_کودک پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیری با روش ورود، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. نتایج نشان داد که بین نزدیکی والد_کودک و تفکر انتقادی کودکان رابطۀ مثبت و بین تعارض والد_کودک با تفکر انتقادی کودکان رابطۀ منفی وجود داشت. همچنین بین نزدیکی و وابستگی معلم_کودک با گرایش به تفکر انتقادی رابطۀ مثبت و معنادار وجود داشت. بر اساس نتایج رگرسیون، ارتباط نزدیک معلم_کودک قوی ترین متغیر برای پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی در کودکان بود. نتایج نشان داد که والدین دارای مدرک تحصیلی لیسانس و فوق دیپلم فرزندان دارای گرایش بیشتری به تفکر انتقادی داشتند. همچنین معلمان دارای مدرک لیسانس و فوق لیسانس نسبت به معلمان دارای تحصیلات فوق دیپلم دارای دانش آموزانی بودند که گرایش بیشتری به تفکر انتقادی داشتند. بنابراین تقویت تعامل مثبت والد_کودک و معلم_کودک می تواند گرایش به تفکر انتقادی در کودکان را تقویت کند.