امروزه سازمانها برای بقا و پویایی، مجبورند خود را با تحولات محیطی سازگار سازند. به بیان دیگر با توجه به سرعت شتابنده تغییرات و تحولات علمی، فنی، اجتماعی و فرهنگی، در عصر حاضر، سازمانهایی موفق و کارآمد محسوب می شوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه بتوانند مسیر این دگرگونیها را نیز پیش بینی کرده و قادر باشند که این تغییرات را در جهت مطلوب برای ساختن آینده ای بهتر هدایت کنند (شکیب، 1394). تلاش مستمر سازمانها برای رسیدن به الگوی جامع ارزیابی و رفع معایب شیوه های ارزیابی سنتی، باعث مطرح شدن مدلهای تعالی سازمانی و جوایز کیفیت ملی در کشورهای پیشرو و به دنبال آن سایر کشورهای جهان گردید (کاظمی، 1395). با توجه به کاستیهای مدلهای سنتی سنجش عملکرد سازمان و تحولات دوران معاصر در حوزه مدیریت، ارایه چارچوب های نوین سنجش عملکرد مورد توجه محققین این حوزه قرار گرفته است. مدلهای تعالی سازمانی از جمله مهمترین مدلهایی سنجش عملکرد هستند که بر مبنای مجموعه ای از ارزشهای محوری طراحی شده و بدنبال معرفی مولفه های کلیدی عملکرد برتر هستند (میرسپاسی، 1392). این مدل مدیران سازمان را قادر می سازد تا اثربخشی ظرفیت های رهبری و تصمیم گیری های خود را افزایش داده و یادگیری سازمانی و بهبود مداوم را در سازمانها نهادینه نمایند و امکان شناسایی بهترین فرآیندها را از طریق این الگو فراهم سازند (کاظمی، 1395). بیان مساله: تغییر، یکی از مسائل اجتناب ناپذیر در میان جوامع کنونی است؛ این عنصر تا حدی در تار و پود سازمانها رخنه کرده است که بدون در نظر گرفتن تغییرات و تلاش برای تطابق با آنها، نه تنها پیشرفتی در عملکرد سازمانها به وجود نمی آید؛ بلکه به دلیل ظهور و فعالیت سازمانهای پیشرو، به تدریج از صحنه رقابت و تأثیرگذاری بر جامعه حذف خواهند شد (خیام دار،1392). هر سازمانی به منظور آگاهی از میزان مطلوبیت و مرغوبیت فعالیت های خود بالاخص در محیط های پیچیده و پویا نیاز مبرم به نظام ارزیابی دارد. از سوی دیگر فقدان نظام ارزیابی و کنترل در یک سیستم به معنای عدم برقراری ارتباط با محیط درون و برون سازمان تلقی می گردد، که پیامدهای آن کهولت و نهایتاً مرگ سازمان است (ولی قزوینی، 1391). در جهان امروز با توجه به سرعت و حجم اطلاعات و چالشهای پیش روی سازمانها، ضرورت در اختیار داشتن معیارهایی برای تعیین موقعیت و برنامه ریزی بر اس