گسترش دانش بشری درباره ماهیت و چگونگی یادگیری و رشد مغز در سالهای اخیر بسیاری از پژوهشگران حوزه برنامهدرسی را بیش از پیش ترغیب نموده است که هرچه بیشتر و مؤثرتر از این دانش ارزشمند در جهت بهبود یادگیری و آموزش بهره گیرند. در همین راستا تلاشها و کوششهای زیادی برای معرفی یک برنامهدرسی سازگار با مغز صورت گرفته که اغلب به استنباط و استخراج مجموعهای از راهبردها و رهنمودهای برنامهدرسی منطبق با اصول یادگیری مغز مبادرت (2008(؛ 8) 2007 ،(گاسوامی 7) 2005 ،(جنسن 6 نمودهاند. به عنوان نمونههایی از این مطالعات میتوان به کین و همکاران (2010 (و نوری(1390 (اشاره کرد.