علّامه طباطبائی گاه باید و نباید را از اموری اعتباری می داند که انسان آن را بین خود و فعلش جعل میکند تا فعل ضرورت یابد. درباره معنای حسن و قبح هم ایشان دو نظر دارد: 1) حسن و قبح را امری اعتباری، و عبارت از ملایمت و منافرت با طبع انسان دانسته است، و از آنجا که انسان ها در طبع با هم متفاوت اند، حسن و قبح را از امور نسبی شمرده است؛ 2) حسن و قبح را عبارت از ملایمت و منافرت فعل با غایت مطلوب دانسته است. این دو معنا در حقیقت دو روی یک سکه اند و تفاوتی با هم ندارند بلکه جهات بحث متفاوت است. نکته حائز اهمیت این که صرف نظر از اشکالاتی که خود نظریه علامه طباطبایی دارد، اما این نظریه نه تنها ما را به اخلاق نسبی نمیرساند بلکه خودش راهی برای اخلاق مطلق و جاودانگی اصول اخلاقی میباشد. لذا دیدگاه افرادی مانند عبدالکریم سروش، که نسبی گرایی را به علامه نسبت میدهد خالی از حقیقت است زیرا اعتباریات علامه طباطبایی ریشه در واقعیت دارند