جوهر در لغت فارسی معرب است و به اصل چیزی گفته می شود و در اصطلاح فلاسفه عبارت است از "ماهیّتی که اگر در خارج یافت شود نیاز به موضوعی ندارد که آن موضوع در تحققش بی نیاز از آن ماهیت باشد جوهر یا قابل ابعاد ثلاثه (طول و عرض و عمق) هست و یا نیست. اگر قابل اقسام ثلاثه باشد جسم است و اگر قابل اقسام ثلاثه نباشد یا خود، جزئی از چیزی است که آن چیز قابل اقسام ثلاثه هست یا نیست. اگر خودش جزئی از چیزی باشد که دارای طول و عرض و عمق باشد، یا فعلیت آن جزء است که صورت جسمیه یا صورت نوعیه خواهد بود ویا قوّه آن جزء است ( که همان مادّه خواهد بود) و یا جزئی برای جوهر دارای طول و عرض و عمق نیست که خود دو قسم است: یا به صورت مباشرهً در آن ابعاد (طول و عرض و عمق دار = جسم) تصرف می کند (که نفس است) و یا اصلاً ( دارای ابعاد ثلاثه= جسم) تصرف نمی کند (و آن عقل است)