در عصر حاضر و با سرعت و تنوع رشد دانش و تکنولوژی، آموزش و پرورش و بطور کلی علوم تربیتی منابع انسانی کشورها نمی تواند نسبت به این تغییرات بی تفاوت بماند و لزوم برنامه ریزی و تعیین استراتژی مناسب از اولویت های برنامه ریزان و سیاست گذإران این حوزه تاثیرگذار می باشد. این پژوهش با هدف بررسی سهمی از این برنامه ریزی یعنی بخش پژوهش در علوم تربیتی و علل عدم کاربردی بودن آن صورت گرفته شده است. مروری بر تجربیات کشور در دهه های گذشته و نیز تجربه و عملکرد کشورهای دیگر عدم محوریت تفکر صحیح اقتصادی را می توان به عنوان یکی از مهمترین دلایل عدم کارآیی مناسب این پژوهش ها دانست. اگرچه رشد تفکر پژوهشی در نظام علوم تربیتی و آموزشی بسیار مورد تاکید است ولی انتقال تفکرات نوین و ماحصل نتایج پژوهش ها به بخش های مختلف از اهمیت بیشتری برخوردار است. استفاده از دیدگاه های صاحبان صنایع و سازمان ها حتی می تواند در زمینه جهت دهی به پژوهش و تحقیقات آینده حوزه علوم تربیتی موثر باشد. براساس نتایج این مطالعه پیشنهاد می شود که با بازنگری کلی در وضع موجود اولاً جایگاه پژوهش های علوم تربیت و آموزش نیروی انسانی کشور مشخص و تعیین شده و سپس بر اساس اهداف کلان اقتصادی کشور (مبتنی بر سرمایه انسانی) پارادایم ها و نظام های مناسب علوم تربیتی شناسایی شده و اولویت های پژوهش و تحقیقات این حوزه بر پایه اهداف کلان کشور مورد بازنگری قرار گیرد.