یکی از مباحث مهم در رابطه با نفس انسان، چگونگی تکون اوست. از جمله مسائل در این باره، نقش طبیعت در پیدایش نفس است. دیدگاه های متعددی در حدوث یا قِدَم و همچنین جسمانیه الحدوث یا روحانیه الحدوث بودن نفس از جانب اندیشمندان مسلمان مطرح شده است. ابن سینا نفس را جوهری مجرد می داند که همراه با حدوث بدن مادی و طبیعی، به صورت غیرمادی و مستقلِ از بدن حادث گردیده و با بدن ارتباطی تدبیری و تأثیر و تأثّر متقابل دارد. وی با تکیه بر قاعده «کل حادث مسبوق بقوه و ماده تحملها» امکان هرگونه حدوث در عالم ماوراء طبیعت را نفی می کند، لذا قوه موجود در بدن مادی و طبیعی را عامل تکون نفس مجرد در عالم مجردات می داند. از اینرو عالم طبیعت نقش معِدّ را در حدوث و پیدایش نفس ایفا می کند. اما به اعتقاد ملاصدرا، حدوث نفس به صورت مجرد نیست، بلکه ماده در ذات و جوهریت خود اشتداد پیدا می کند و آنچنان پیش می رود که از نظر خصوصیات فیزیولوژیکی، علاوه بر مراتب نباتی و تجرد مثالی؛ یعنی مرتبه حیوانی، به جایی می رسد که شایستگی نفس ناطقه شدن را پیدا می کند و در نهایت به جایی می رسد که تجرد عقلانی می یابد. لذا عالم طبیعت در پیدایش نفس، نقش علت مادی را ایفا می کند که از علل حقیقی است.