واژه «ملائکه» جمع «مَلَک» است (البته راغب معتقد است که هم بر مفرد و هم بر جمع اطلاق می شود: راغب، 1412، ج1، ص82) که در زبان فارسی به معنای «فرشته» یا «سروش» می باشد (سیاح، 1370، ذیل ماده ملک، ج3و4، ص1534).اکثر اهل لغت و تفسیر، «ملائکه» را به معنای رسول یا پیام رسان از ریشه «الوکه: رسالت» دانسته اند. برخی نیز آن را مشتق از ماده و ریشه «م ل ک» به معنای «سلطنت، شدت و قدرت» می دانند: برخی اصل واژه «ملائکه» را «مألک» یا «ألک» می دانند که از ماده «ملأک» (المألکه، المألک و الألوکه) به معنای رسالت و پیام، مقلوب گشته است (راغب، 1412، ص 82، ذیل ماده «الک»). همچنین راغب از برخی محققین نقل می کند که ایشان «ملک» را از ریشه «مَلَک» به معنای عهده داری سیاست و تدبیر امور دانسته اند. لذا به آن دسته از ملائکه که طبق آیات شریفه «فالمدبرات أمراً» و «المقسمات أمراً» عهده دار تدبیر امور عالمند، «مَلَک» گفته می شود. البته تمام ملائکه چنین شأنی ندارند و نمی توان واژه «مَلَک» را بر هر فرد از ملائکه اطلاق کرد. تعبیر از فرشته موکل «مرگ» به «ملک الموت» از همین باب است (راغب، 1412، ج1، ص775 و 776، ذیل ماده «ملک»). به اعتقاد برخی نیز اصل واژه «ملائکه» از «مألک» است. سپس جای «لام» و «همزه» تغییر کرده و لام مقدم شده و همزه مؤخر گردیده است و در نتیجه واژه «ملأک» بر وزن «مَفعَل» از ماده «ألوکه» به معنای رسالت ساخته شده است. در اثر کثرت استعمال، «همزه» از «ملأک» حذف شده و در نهایت به واژه «ملک» تبدیل شده است. البته در هنگام جمع، دوباره «همزه» به واژه ملک» باز می گردد. لذا جمع «ملک»، «ملائک» است. همچنین «تاء» به دلیل تأنیث یا مبالغه به انتهای آن افزوده شده است و در نتیجه واژه «ملائکه» به عنوان جمع واژه «ملک» پدید آمده است (طریحی، 1375، ج 5، ص 292؛ ابن اثیر جزری، 1367، ج 4، ص 359؛ قرشی: 1371، ج 6، ص 275؛ طبری، 1412، ج 1، ص 155). برخی از فیلسوفان، ملائکه را صور علمی ابداعی می دانستند. به اعتقاد ایشان تفاوت ملائکه با لوح هایی که بر آنها نقشهایی بسته شده است، در «قائم به نفس» بودن ملائکه است (فارابی و غازانی، 1381، ص 126-128). برخی نیز ملائکه را جواهر شریف نوری مجرد برمی شمردند و آنها را بر عقول و نفس کلی در اصطلاح فیلسوفان تطبیق می دادند. ایشان ملائکه را به دو قسم ملائکه علمی (کروبی) و ملائکه عملی (مدبر)