از جمله موضوعات پیچیده در مباحث تغیر و حرکت، امکان حرکت (سیلان وجود جوهری یا عرضی شیء) در مجردات (چیزی که نه تنها جسم نیست، بدون وجود جسم و تعلق به آن نیز میتواند باقی بماند) است. آیا میتوان بر پایه مبانی موجود در فلسفه، وجهی را برای توجیه و تبیین حرکت در مجردات یافت؟ به نظر میرسد با توجه به معنای «اتصاف» در «قبول و بالقوه بودن»، میتوان گفت: واقعیت بسیط سیالی که در حال حرکت است، هرچند بسیط است، هر جزء فرضیاش، با اینکه فینفسه بالفعل است، خود بعینه نسبت به جزء بعدی خود بالقوه است و با انعدام جزء بالقوه (قابل فرضی)، جزء دیگری از واقعیت سیال تحقق مییابد. لذا لازم نیست که واقعیت سیال در حال حرکت، مرکبی شامل هیولا و یا بسیطی حال در هیولا یا متعلق به آن باشد. بنابراین موجودات مجرد که وجودی بسیط دارند و ارتباطی با هیولا ندارند نیز میتوانند در عین بساطت وجود، دارای قوه، حرکت و سیلان در وجود باشند.