دیدگاه های بسیاری در حدوث یا قدم و همچنین جسمانیه الحدوث یا روحانیه الحدوث بودن نفس مطرح شده است. مشائیان نفس را جوهری مجرد می دانند که با حدوث بدن حادث شده و در عین حال مستقل از بدن است و ترکیبش با بدن، ترکیبی انضمامی است و براین اساس، با بدن ارتباطی تدبیری و تأثیر و تأثر متقابل دارند؛ اما به اعتقاد صدرالمتألهین حدوث نفس به صورت مجرد نیست، بلکه ماده در ذات و جوهریت خود اشتداد می یابد. این روند چنان پیش می رود که نفس از نظر ویژگی های فیزیولوژیک، علاوه بر مراتب نباتی و تجرد مثالی، یعنی مرتبه حیوانی، به جایی می رسد که شایستگی نفس ناطقه شدن را پیدا می کند و به حسب آن مرتبه، تجرد عقلانی می یابد. استاد فیاضی، حدوث نفس را پیش از بدن و به صورت مجرد می داند. نفس در جهت استکمال خود، بر بدن مسلط شده، آن را در اختیار و تحت ولایت خود می گیرد. علاقه و محبتی که میان نفس و بدن برقرار می شود، سبب تأثیر و تأثر میان آنها می گردد. ایشان به دلیل ناکارآمدی عقل در این مسئله، برای اثبات و تبیین دیدگاه خود، بیشتر بر ظهورات نقل تکیه می کند.