تناسخ از جمله مسائلی است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مختلف با قومیت ها و آیین های گوناگون بوده است. از سوی دیگر معاد جسمانی از جمله آموزه هایی است که نصوص قرآنی بر آن دلالتی آشکار داشته و همواره مورد اعتقاد مسلمانان بوده است. با وجود این، آموزه معاد جسمانی همواره انتقادات جدی به خود دیده که یکی از آنها مساوق بودن با تناسخ است. تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه معادجسمانی و تناسخ در اندیشه سهروردی و غزالی و نشان دادن اینکه سهروردی در این مسئله تحت تأثیر غزالی بوده است، به رشته تحریر درآمده است. غزالی و سهروردی با استناد به آیات و روایات معاد را به صورت روحانی-جسمانی پذیرفته اند. اما در مورد تناسخ، موضع سهروردی را باید در دو وضعیت بررسی نمود: اول در آثار نه گانه تلویحات، لمحات، ... و دوم در حکمه الاشراق. در حکمه الاشراق هم موضع او دارای سه مرحله است: وی در ابتدا قول به حدوث که مستلزم رد تناسخ است را مطرح می کند. سپس به دلیل ضعف ادله معتقدان و منکران به تناسخ، موضع تردید خویش را صراحتاً بیان می کند و در وهله آخر نوعی تناسخ نزولی را برای شقاوتمندان ممکن می داند. این موضع آخر سهروردی بنابر دغدغه های دینی وی و تحت تأثیر از غزالی و پیشینیان می باشد. زیرا غزالی با نظریه بدن جدید، معادجسمانی را حتی به عنوان تناسخ مورد تأیید شریعت می پذیرد .